تقدیم به ساحت حضرت شاه چراغ صدای ذکر تو شب را فرشته باران کرد عبور تو لب شیراز را غزل خوان کرد «کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست» بیا که چشم و دلت شهر را چراغان کرد چو خواهرت که ز «دریاچه ی نمک» دل برد هوای زلف تو دریاچه را «پریشان» کرد نه شیخ شهر، تو شاهی که با چراغ رسید و برق عشق تو ما را گرفت و انسان کرد ولی چه حیف که آن طره ی خیال انگیز چه زود آمد و دل برد و روی پنهان کرد چه اشک ها که ضریحت به گونه ها جاری چه دردها که خدا با دل تو درمان کرد شرابِ خون تو جوشید و جان «حافظ» را به جرعه ای غزل از جام غیب مهمان کرد و گنبد تو برای دل کبوترها چه مهربان شد و پرواز را چه آسان کرد,تقدیم,ساحت,حضرت,چراغ ...ادامه مطلب